نقطه پرگار و یا دایره؟!!

دایره ی اول، پنداریست که جهان را میسازد،تصوری که خانه ی جهان است
دایره ی دوم،نقشی است در آینه ها که جسمش مینامیم،دایره ی اکراه و اشتیاق
دایره ی سوم (دیگری) ست دایره ی شباهت و اشتباه
دایره ی چهارم،دایره ی گهواره و نطع
دایره ی پنجم کودکی است که بی وقفه می گرید،،دایره ی خاطره ها و گریز
دایره ی ششم مطلق تنهاییست،دایره ی وسوسه ی خدا و رهایی شیطان
در دایره ی هفتم مردی نشسته است وسرنوشت مرا رقم میزند
و من که رسالتم شناختن و بر گذشتن از این دایره هاست
در دایره ی اول می چرخم و راه ورود را پیدا نمی کنم
آنها که از این دایره ها گذشته اند چنین گزارش می دهند:
گذشتن از این دایره ها ممکن نیست،دایره های دیگری باید ترسیم کرد

نیچه می گوید : اگر نیکی و پاکی و دادگری و هر چیست همه در خدا و از خدا باشد ، پس این موجود و یکتایی که بشر نام گرفته چکاره است ؟ تا هنگامی که سایه این پدر بر سر اوست ، این فرزند بیچاره و زبون چگونه باید از این حالت هیچی بیرون بیاید ؟ تا کی بگوید گراو هست حتما که من نیستم ؟ باید به پا خیزد و بشورد و طرحی نو در اندازد .
باید از هیچی به در آید باید نقش خویش را بر این دنیای سرد و منحت و بی منطقی که در و دیوارش با او بیگانه است حک کند تا از اوارگی و بیچارگی بیرون بیاید و بیند و بداند که کاشانه ای دارد و غریبه مطلق نیست ارزشهای گذشته رفت .
خدا که منبع هر نیکی و حقانیتی بود دیگر نیست ، ادمی ایمان خویش را به دین از دست داده است و چراغ دیانت که نه تنها منشاء بلکه مقصد هر ارزشی بود در دل او خاموش شده است . او بایدهمه ارزشها را از نو ارزیابی کندو از نو بیافریند . باید دلیر باشد و خطر کند و دل به دریا بزند و سرشار از نشئه حیات این دنیا زندگی کند باید هر مانعی را از سر راه نیرو و نشاط و زندگی بردارد ، باید بشود هر آنچه حقیقتا هست باید با خود راست بشود هر آنچه حقیقا هست ، باید با خود راست باشد باید ابرمرد شود .



دردایره قسمت ما نقطه پرگاریم؟؟؟


حکم آنچه که من گویم .... ؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد