خلقت من!
خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟

خلق از من در عذاب و، من خود از اخلاق خویش

از عذاب خلق و من، یا رب چه ات منظور بود؟

حاصلی از دهر،از من،غیر شر و شور نیست

مقصدت از خلقت من سیر شر و شور بود؟

ذات من معلوم بودت، نیست مرغوب،از چه ام

آفریدستی؟زبانم لال،چشمت کور بود؟

ای چه خوش بود چشم می پوشیدی از تکوین من

فرض می کردی که ناقص:خلقت یک مور بود؟

ای طبیعت گر نبودم من جهانت نقص داشت

ای فلک،گر من نمی زادی،اجاقت کور بود؟

قصد تو از خلق عشقی من یقین دارم فقط:

دیدن هر روز یک گون رنج جوراجور بود