ادم گوسفندی ها!

قسمتی از دیالوگ فیلم ؛ساعت ۵ بعد ظهر ؛ :
داستان دختری که می خواهد رئیس جمهور افغانستان شود.
صحنه : تمرین سخنرانی دختر برایه مردم { در محوطه ای متروک }
بازیگران:دختر(که می خواهد رئیس جمهور بشود ) و عاشق دختر(پسری چوپان)
دیالوگ:
پسر:چیکار می کنی؟
دختر:دارم برایه سخنرانی جلو مردم تمرین می کنم...اما نمیشه
پسر:چرا؟؟؟
دختر:چون اینجا هیچکی نیست که براش سخنرانی کنم
پسر:خوب من که هستم...برایه من سخنرانی کن!
دختر:اخه تو یک نفری...نمیشه!
پسر:گوسفندهام هم هستن
دختر:گوسفندها که نمی فهمند من چی میگم!
پسر: عیبی نداره که...من خودم تو یک کتاب خوندم خیلی از رئیس جمهور ها قبل از اینکه رئیس جمهور بشن..اول برای گوسفندها سخنرانی می کرند و بعد از اینکه رئیس جمهور می شوند ..وقت سخنرانی فکر می کنند که مردم همون گوسفندها هستند


حالا این شده حکایت ما!
ما هم در ایران همون گوسفندهایم که هرچی دلشون می خواد بارمون می کنند و اگر هم صدامون در بیاد حکم همون بع بع گوسفند رو داره!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
TARA پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ب.ظ

BABA TO DIGE KI HASTI? ALIE

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد