این وبلاگ من شده عینه کشیش...اما فقط برای خودم..میشه همه چیز رو اینجا گفت اما بعدش پشیمون نمیشم چون کسی نمی شناسم...
اول از همه   احمدی نژاد که با سخنرانی نسنجیداش تو کنفرانس ضد صهیونیست که صدای بیشتر کشور ها رو در اورد با این حساسیت ایران در جهان از نظر اتمی این سخنرانی همه رو حساس تر کرد اگر هم پیشرفتی می شد در باره انرژی هسته ای کرد حالا سختر شد شاید هم از عمد خواست سر به سر دنیا بزاره
ثانیا زندگیم خیلی مبهم شده..نمیدونم ۱ ثانیه دیگه چیکار می کنم..اما حداقل با نوشتن تو اینجا یکم راحت میشم
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد مارا

حالا حال این کلاغ تو این عکس رو می فهمم


 




یا رب ستدی مملکت از همچو منی
دادی به مخنثی نه مردی نه زنی

از گردش روزگار معلومم شد
پیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی



هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد                    هم رونق زمان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلو گیر خاص و عام             برحلق وبردهان شما نیزبگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت       این عوعو سگان شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید             نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد                  بیداد ظالمان  شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از ان دگر کسان             بعد ازدوروز ازان شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم                     تا سختی کمان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع            این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست                  هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

 

غمی غمناک!

شب سردی است ، و من افسرده.
راه دوری است ، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.

می کنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت ،
غمی افزود مرا بر غم ها.

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
هردم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟


مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ، لیک، غمی غمناک است.