دوباره میچاپمت وطن !

دوباره میچاپمت وطن !

با اجازه سیمین بزرگ و عزیز و هادی خرسندی!

دوباره میچاپمت وطن ، اگرچه با آبروی خویش
ستون ز سقف تو میبرم ، به یاری خلق و خوی خویش

دوباره میگیرم از تو خون ، به خاطر آقازاده ها
اضافه اش نیز میدهم ، به بچه های عموی خویش

دوباره این خاک پر گهر ، به توبره و کیسه میکشم
دمی تغافل نمیکنم ، ز کوشش و جستجوی خویش

دوباره میبُرمش نفس ، ز هرکه کوشد برای جیک
به انفرادی بیفکنم ، چه منتقد چه عدوی خویش

به چند تن از قلمزنان ، دلار و پوندی دهم نشان
خصوصاً آنکه برای من ، نموده پاره گلوی خویش

به رهبری نیز میدهم ، زکات و خمس و کمیسیون
اگرچه بیزارم از طرف ، چو یک زنی از هووی خویش

دوباره میسازمت وطن ، برای بانک سوئیس خود
که کبک بختم نموده حظ ز بانگ قوقلی قو قوی خویش

شب فوتبال!

اقای معین..اقای معین ...!چرا اینجا خوابیدید؟؟؟؟؟
از خواب پا شد.
اا..سلام...چی می خواستی بدونی؟سوال تو بپرس
-چرا اینجا خوابیدید؟
معین:نمی دونم!اها یادم اومد!
دیشب بعد از فوتبال من و  اکبر و ممد باقر و محمود با دو از استادیوم اومدیم بیرون که زود به اتوبوس برسیم و یک جایه خالی برای نشیتن گیر بیاریم.
از استادیوم که اومدیم و سر اولین استگاه وایسادیم .هیچ خبری نبود انگار همه از در پشتی استادیوم رفته بودن بیرون !
پیش خودم گفتم شاید ساعت کار اتوبوس ها تموم شده اخه من رئیس دانشگاهم از کجا بدونم   اتوبوس تا چه ساعتی کار می کنه!! یه نگاه به شکم گنده و قیافه سه تیغ اکبر انداختم .
اکبر:چیه .چرا نگاهمان می کنی؟
من:دست پاچه گفتم ....نمی دونی اتوبوس کی میاد؟
اکبر:از کجا باید بدانم. علم غیب که ندارم در ثانی دفعه اولم است که اتوبوس سوار می شوم اما اینقدر مردمش سر خود شدن که هر وقت بخواهند تعطیل می کنند .حتما راننده ها خوابشان میامد...! من که دیگر تحمل ندارم هواپیمایم  ۳:۱۲ دقیقه دیگر دور میدان ازادی فرود میاید من میروم که هواپیما جایم نگذارد!
اکبر رفت و من و محمد و علی در تاریکی شب  منتظر اتوبوس ماندیم
دیدم علی بد جور می لرزد
گفتم:چه شده ممد؟
علی: می ترسه!
من:از چی؟
علی:از تاریکی..اخه این بیچاره ترس از تاریکی داره..شبها بدون سربازهاش خوابش نمی برد حال بدون سربازهیش تنها راه اینکه اروم بگیره باید ارام بخش بخوره !
-استامی نوفینی... ؛چیزی؛ داری؟؟
من:اینجا نه اما خونه دارم!
علی : پس باید زنگ بزنیم مادرش بیاد جمش کنه وگر نه همین جا غش میکنه!!
با موبایلش شماره مادر ممد رو گرفت  در عرض کمتر از ۱۰ دقیقه مادر ممد با ؛چیز؛ رسید و حال ممد و علی حسابی جا اومد .
علی با مادر ممد رفت !نا مردها هم یه تعارف خشک خالی هم نکردند
من ماندم و تنهایی در ان شب تاریک که کسی در بلوار ازادی نبود!
یه گوشه گیر اوردم و نشستم منتظر اتوبوس اما چون کمی سردم شد مجبور شدم یکم اعلامیه
از دیوار بکنم بکشم رو خودم که گرمم بشه که خوابم برد ..!!ترو خدا شما می تونین من رو ببرید خونه؟؟

انتخابات نزدیک است .مواظب خود باشید!

چند روز پیش که سر به سایت پیک ایران زدم دیدم ۴ تا بمب صوتی در قم منفجر شد پیش خودم گفتم ؛صوتی بوده زیاد ضرر نداشته در ضمن چون قبل از بازی ایران بود فکر کردم هنوزم فکر میکنم کار خود رژیم برای جلو گیری بود؛ اما امروز که نگاه کردم دیدم ۴ تا بمب دیگه تو اهواز ترکیده که به نظر کار برادر های منافق یا اعراب ازادی خواه میاد!که با کمکشون به صدام هر چه ریسده بودن پنبه کردن و پایگاه مردمی شون رو از دست دادن و حالا هم با توجه به سوابق بمب گذاریشون این بمب امروز از اون ها بعید نیست!
و اما خبر مهم تر اینه که زنان ازادی خواه و مبارزان عدالت و حقوق زن هم به صدا در اومدن...براشون ارزو موفقیت میکنیم
و طبق اخرین خبر که الان بدستم رسید:
یک بسته انفجاری دیگر در میدان میدان امام حسین جنب پمپ بنزین منفجر شد!!مواظب باشید !
و خبر دیگر:
حدسم تقریبا درست بود:گروه تروریستی گردان های شهدای انقلابی الاحواز که به نظر گروه تروریستی عرب باشند مسئولیت بمب های  اهواز را به عهده گرفت.
لعنت بر هر چه عرب